جدول جو
جدول جو

معنی چرخه تو - جستجوی لغت در جدول جو

چرخه تو
جستجو و کنکاش، برای یافتن چیزی به این طرف و آن طرف رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سربه تو
تصویر سربه تو
کسی که در فکر فرورفته، مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
(عَ رَ)
ریسندۀ ریسمان و غزال. (ناظم الاطباء) ، گشت زن. پرسه زن. آنکه بیهوده و بدون قصد از سوئی بسوئی رود. رجوع به چرخه زدن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ خَ / خِ)
محور چرخ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان بهمئی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 30هزارگزی جنوب باختری صیدان مرکز دهستان، با 100 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است ساکنین آن از طایفۀ بهمئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
سرخه تش
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی نفرین است به معنی: به تبی دچار شوی که مرگ در پی داشته
فرهنگ گویش مازندرانی
دسته ی چرخ نخ ریسی
فرهنگ گویش مازندرانی